رویداد و خبر
خبر (News) ساختار خاصی دارد و هر چه در سطح جامعه جاریست، ااما خبر نیست، اما رویداد (Event) است.
هر رویدادی را نمیتوان به خبر تبدیل کرد؛ مگر آنکه دارای ارزش خبری (News Values) باشد. رویدادها در دنیای واقعی رخ میدهند و به محض اینکه به خاطر داشتن
ارزشهای خبری، از سوی رومه نگاران انتخاب میشوند و به دنیای رسانهای
انتقال مییابند به آنها خبر میگوییم. پس رویدادها متعلق به دنیای واقعی و خبرها متعلق به دنیای رسانهای
هستند. بنابراین به یاد داشته باشید که رویدا و خبر دو پدیده مجزا هستند:
رویداد (Event) و خبر (News). بهعنوان مثال، همین کارگاه آموزشی امروز ما یک رویداد (Event) است و
زمانی میتواند به یک خبر (News) تبدیل شود که خود را به دنیای واقعی رسانه
برساند و مثلا همین ایسنا آنرا تبدیل به خبر کند. با این تفاصیل میتوان گفت در دنیای واقعی n رویداد وجود دارد، ولی نمیتوان n خبر تولید کرد؛ چرا؟ چون اولا همه رویدادها دارای ارزشهای خبری موردنظر رومهنگاران
نیستند و علاوه بر این، هیچ رسانهای به استثنای اینترنت نمیتواند همهی
رویدادها را – چه با ارزش و چه بدون ارزش های خبری – در خودش جا بدهد. من همین مساله را به فتوژورنالیسم تعمیم میدهم، از بین صدها عکس شما
فقط تعداد اندکی از فریمهایتان برای رسانههایی که در آنها کار میکنید،
کاربرد دارد و انتخاب آن هم با ملاکهای مبتنی بر ارزشهای خبری صورت
میگیرد. پس بنابراین، برای تبدیل شدن هر رویدادی به خبر محدودیتهایی وجود دارد. ارزشهای خبری معیارهایی هستند در دست رومهنگاران برای تعیین
رویدادهایی که باید به خبر تبدیل شود. اجاز بدهید همین جا تاکید کنم که
تبدیل رویداد به خبر، امری ارادی نیست و وابسته به همین ارزشهای خبری است. در همین جا باید اضافه کنم که کار عکاسخبری تفاوتی با رومهنگار
ندارد. عکاس هم باید از رویدادی عکس بگیرد که دارای ارزشخبری باشد. برای نمونه لازم است چند مثال ذکر کنم: در یکی از مسابقات فتوژورنالیسم سال 2005 عکس برنده اول، مربوط به یک
مادر بود که فرزندش را در آغوش داشت و فرزند دیگرش هم در کنارش بود، جایی
آتش سوزی شده و کفهای کپسولها و تانکرهای آتشنشانها در هوا پراکنده شده
بود و عکس اینگونه نشان میداد که مادر بچهها را در پناه خود در امان
نگاه داشته است. عکس دوم لانگ شاتی بود با یک سرباز در میانه کادر و پسزمینه شات هم جمعیتی بر روی تپه. عکس سوم هم یک کلوزآپ نصفه و نیمه بود از صورت یک کوهنورد در ارتفاعات، که قطرات عرق روی صورتش یخ زده بود. چرا این عکسها بین هزاران فریم عکس، برگزیده میشوند؟ فقط به یک دلیل مشترک: چون مناسبترین لحظه ممکن انتخاب شده و در هر سه سوژه یک تلاشک انسانی نهفته است. به عبارت بهتر، هیات ژوری آن مسابقه معیار حضور عامل انسانی در سوژهها
را اصل گرفته بود و من اینجا کاری به درست و غلط بودن انتخابها ندارم و
نکتهام این است که فلسفه و علم فتوژورنالیسم در دنیای ارتباطات گونه به
گونه و ژانر به ژانر تعریف شده و مورد استفاده قرار میگیرد؛ اما ما در
ایران نه تنها در این زمینه با فقر ادبیات مواجه هستیم، بلکه در دنیای
حرفهای هم با موارد مبهم فراوانی سروکار داریم و این وظیفه نهادهای آموزشی
و صنفی و رسانهای است که این کمبودها را هر چه سریعتر رفع کنند؛ این
کمبودها و ابهامات را باید طبقهبندی کرد و برایشان راه حل یافت و با
شناختی که از فضای حرفهای فتوژورنالیسم در ایران دارم؛ با توان اکادمیک و
تجارب حرفهای موجود میتوان به حل این مسائل همت گماشت و باید برایش
برنامهریزی کرد. اجازه بدهید در مورد یکی از مسائل مبتلا به اخلاق حرفهای جهانی این بحث
مثالی بزنم. چند وقت پیش یکی از دوستان برای من ایمیلی زده بود که در قالب
طنز حاکی از همین سئوال اخلاقی فتوژورنالیسم بود، در آن ایمیل که به زبان
انگلیسی بود و احتمالا بین فتوژورنالیستهای دنیا رد وبدل شده بود، آمده
بود که اگر جرج بوش در یک رودخانه پرتلاطم افتاده باشد و در حال غرق شدن
دست و پا بزند، شما چه میکنید؟ و بعد به اندازه دو سه پاراگراف جای خالی گذاشته بود تا خواننده ایمیل پاسخ را نبیند. پاسخ از دید یک فتوژورنالیست، لابد باید یکی از این دو گزینه باشد: عکس بگیرد یا دوربین را بیندازد و نجاتش دهد؟ ولی در آخر سر در این ایمیل به جای دو گزینه فوق؛ این پرسش آمده بود: سیاه و سفید میگیرید یا رنگی!؟ارزشهای خبری
کانون تخصصی آموزش عکاسی مرداد
برای مشاهده آمورش های بیشتر برروی >>آکادمی مرداد<< کلیک کنید
درباره این سایت